قیامت در راه است

قیامت را قیامت می کند بر پا,به قربان قیامت ای قیامتگر قیامی کن

قیامت در راه است

قیامت را قیامت می کند بر پا,به قربان قیامت ای قیامتگر قیامی کن

سیمای دوستداران اهل بیت(ع)در قیامت

امام باقر (علیه السلام) مى فرمایند:

وقتى که قیامت [ برپا] مى شود، حدیثى را از رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) در تعیین جانشینى به حق حضرت على (علیه السلام) نقل مى کنند و اضافه مى فرماید: وقتى حضرت رسول مى بیند دوستان ما را از حوض کوثر بر مى گردانند گریه مى کند.

خداوند به [ حبیب اش] مى فرماید: چه چیز باعث گریه تو شده، اى محمد؟! حضرت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) مى گوید: چگونه گریه نکنم، که مى بینم شیعیان برادرم على بن ابى طالب را از کنار حوض کوثر به نزد اصحاب جهنّم بر مى گردانند.

پس خداوند مى فرماید: اى محمّدم! به خاطر تو از گناهان آنها گذشتم و آنها را به تو و به کسانى که از ذریّه تو پیروى مى کردند ملحق مى کنم. و آنها را به حوض کوثر بر مى گردانم و من شفاعت تو را درباره آنها قبول کردم و بدین وسیله به تو کرامت دادم.(3)

گفت پیغمبر که روز رستخیز *** کى گذارم مجرمان را اشک ریز

من شفیع عاصیان باشم به جان *** تا رهانمشان زآن شکنجه گران

عاصیان اهل کبائر را بجهد *** وارهانم از عتاب و نقض عهد

صالحان امتم خود فارغند *** از شفاعتهاى من روز گزند

پنج گروه در قیامت

پنج گروهند که در این دنیا به خود می بالند,اما خدا خطاب به آنها می گوید:

۱-ای زیبا رویان و صاحب جمالان,اگر فقط زیبایی صورت داشته باشید و زیبایی سیرت نداشته باشید,چنان در آتش جهنم سوخته خواهید شد که از شدت سوزش لب هایتان به هم نرسد.

۲-ای کسانی که به مال و فرزندانتان می بالید,آگاه باشید که نه اموالی که بجا می گذارید باعث رهایی شما از عذاب می شود و نه فرزندانتان کاری برای عاقبتتان بعد از مرگ برای شما انجام می دهند.

۳-ای کسانیکه در صحبت کردن فصیح و خوش بیانید,در روز حساب بر دهان شما مهر می زنیم و اعمالتان را از اعضا و جوارحتان گویا می شویم.

۴-آنانکه بدنبال مقام و جایگاهند.

۵-زورمندان و قدرتمندان که بوایطه نیروی خود بر ضعیفان فخر می فروشند و زور می گویند,بدانند که از همه قدرتمند تر خدائیست که شما از از نطفه ای پست بوجود آورده.

    بر گرفته از سخنرانی مرحوم کافی(مشهد مقدس)

گواهان قیامت

کتاب: معاد و جهان پس از مرگ، ص 253

نویسنده: آیت الله مکارم شیرازى

رستاخیز دادگاه عظیمى است که همه بدون استثناء در برابر آن حاضر و محاکمه مى‏شوند، ولى همانطور که گفته‏ایم اساسا الفاظ ما از روز نخست براى زندگى روزانه ما «ابداع» شده است لذا به محض اینکه از دایره زندگى روز مره گام بیرون بگذاریم، حرف زدن براى ما جدا مشکل مى‏شود، چون الفاظى براى بیان مفاهیمى که با آن سرو کار پیدا مى‏کنیم نمى‏یابیم!

مخصوصا در مورد زندگى در جهان دیگر، جهانى که همه چیز آن تقریبا با این جهان متفاوت است، جهانى که در سطحى بسیار بالاتر از این جهان، و زندگى ملالت بارش، قرار دارد.

درست به این مى‏ماند که دو بچه دو قلو هنگامى که در شکم مادر هستند فرضا براى درد دل با یکدیگر و رفع نیازمندیهاى خود الفاظى وضع کننده بدیهى است هنگامى که متولد مى‏شوند و انواع منظره‏ها، صحنه‏ها، موجودات، پدیده‏ها، و افراد و اشخاص را مى‏بینند درست مانند دو نفر گنگ ناچارند با حرکت دست و چشم و سر مقاصد خود را به یکدیگر تفهیم کنند، زیرا لغت نامه دوران جنین آنها شاید بیش از ده لغت نداشته باشد، در حالى که جهان وسیع کنونى نیاز به دهها هزار لغت دارد تا بتوان مطالب‏مربوط به آن را بازگو کرد!

وسعت عالم بعد از مرگ، نسبت به این جهانى که در آن زندگى مى‏کنیم، همانند وسعت این جهان است نسبت به عالم جنین، و به این ترتیب جاى تعجب نیست که الفاظ و کلماتى که در این جهان با آن سخن مى‏گوئیم نتواند ترسیم کاملى از چهره زندگى در جهان دیگر کند، و ما در بیان آن همه شکوه و عظمت و تنوع نعمتها و تکامل آن زندگى گرفتار عجز و ناتوانى شویم، حتى تصور آن براى ما که در زندان دنیا محصور هستیم مشکل شود.

به هر حال، اینکه مى‏گوئیم در جهان دیگر همه انسانها محاکمه مى‏شوند، نه به این معنى است که میزهاى متعددى در عرصه قیامت گذارده مى‏شود، و هر کس پرونده کوچک یا بزرگى زیر بغل دارد، و همراه گواهان و شهود وارد محشر مى‏گردد، و در برابر قضات و دادرسان این دادگاه که مثلا از جنس فرشتگانند قرار مى‏گیرد، و پس از بازپرسیهاى مقدماتى محاکمه علنى شروع مى‏گردد، و متهم نیز از خود مدافعاتى کرده، بعد «فرشتگان دادرس» وارد «شور» مى‏شوند، و رأى نهائى به محکومیت یا به تبرئه یا تشویق و پاداش افراد صادر مى‏کنند، و پس از امضاى «حاکم مطلق عرصه محشر» یعنى ذات پاک خداوند، براى اجرا به مأموران اجراى احکام الهى، یعنى فرشتگان بهشت و دوزخ، ابلاغ مى‏گردد، نه به هیچ وجه چنین نیست! و در آنجا الفاظ رنگ و مفهوم دیگرى به خود مى‏گیرند.

شبحى از محکمه و دادگاه وجود دارد اما در سطحى فوق العاده عالیتر و شکلى غیر از آنچه دیده‏ایم و شنیده‏ایم.اگر سخن از میزان عمل (ترازوى سنجش کارها) به میان مى‏آید، نه به این معنى است که اعمال را در یک کفه از ترازوى دو کفه‏اى قرار مى‏دهند، و در برابر آن آنقدر سنگ مى‏ریزند تا تعادل برقرار گردد و وزن واقعى معلوم شود.و یا اگر زیاد باشد بوسیله ترازوهاى غول پیکرى همانند باسکول وزن آن را معلوم مى‏کنند و سپس با قلم و مداد و چتکه یا چیزى شبیه ماشینهاى حساب، به حساب اعمال رسیدگى مى‏گردد، نه هیچ کدام از آنها نیست.

گفتیم در اینجا الفاظ رنگ تازه‏اى به خود مى‏گیرند (و باید چنین باشد) زیرا سخن از جهانى در میان است که با دنیاى ما بکلى مغایرت دارد.

البته نباید این حقیقت را بهانه‏اى براى تفسیرهاى نابجا، و سوء استفاده و ایجاد یک نوع هرج و مرج ادبى در الفاظ مربوط به جهانى دیگر قرار داد، بلکه باید مفاهیم این الفاظ را در پرتو قرائن موجود روشن ساخت.

از طرفى در زندگى این دنیا نیز مفاهیم الفاظ با گذشت زمان دگرگون مى‏گردد: سابقا هنگامى که کلمه چراغ گفته مى‏شد ظرف کوچکى محتوى یک ماده روغنى در نظر مجسم مى‏گشت که یک «فتیله دراز» در وسط آن جاى گرفته بود، آن سر فتیله را که بیرون بود آتش مى‏زدند و روغن یواش یواش مى‏سوخت، گاهى براى جلوگیرى از دود کردن «حبابى» هم بر آن مى‏گذارند که هوا را به سرعت از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج کند.

ولى امروز این اسم به چراغهاى فلورسنتى گفته مى‏شود که مانند یک «حلقه ماهتاب» به سقف چسبیده، نه از روغندان، خبرى در آن است و نه از روغن و نه فتیله و حباب، تنها چیزى که به قوت خود کاملا باقى مانده، آن است که خاصیت هر دو چراغ یکى است و آن مبارزه با ظلمت و تاریکى است.

این سخن در مورد سایر وسایل زندگى قدیم و جدید نیز صادق است که‏ابزار و آلات بکلى عوض مى‏شوند ولى نتیجه ثابت و باقى مى‏ماند.

هنگامى که در دو زمان مختلف در جهان ما اینقدر دگرگونى واقع شود، در مورد جهان دیگرى که همه چیزش با این جهات متفاوت است، مسأله روشن خواهد بود که اگر الفباى دیگرى براى بیان مفاهیم آن به دست نیاوریم حداقل باید در مورد به کار بردن الفاظ بیشتر روى نتایج آن بیندیشیم و تکیه کنیم، نمى‏گوئیم با میل خود آنها را هر جور خواستیم تفسیر کنیم و مى‏گویم توجه داشته باشیم که این الفاظ وضع خاصى دارد.

اکنون که این مقدمه روشن شد باز مى‏گردیم به تفسیر این مفاهیم.

الف ـ گواهان در رستاخیز

در آیات قرآن مجید، گواهان مختلفى براى آن دادگاه بزرگ ذکر شده است، به این ترتیب:

1ـ ذات پاک خداوند: «و ما تکون فى شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا کنا علیکم شهودا اذ تفیضون فیه و ما یعزب عن ربک من مثقال ذرة فى الارض و لا فى السماء و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فى کتاب مبین» ،

«در هر حال که باشى، و هر آیه‏اى از قرآن بخوانى، و هر کارى انجام دهى، ما گواه بر شما هستیم و هیچ امرى بر علم و دانش پروردگار تو حتى به اندازه سنگینى ذره‏اى مخفى نمى‏ماند نه در زمین و نه در آسمان، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن، مگر اینکه همگى در کتاب آشکار ثبت است» . (1) ـ پیامبران نیز از گواهانند: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید و جئناک على هؤلاء شهیدا، چگونه خواهد بود آن روز که از هر امتى گواهى خواهیم آورد و تو را گواه بر آنها قرار خواهیم داد» . (2)

3ـ زبان و دست و پا گواهى مى‏دهند: «یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون، روزى که با زبان و دست و پاى آنها به اعمال آنها گواهى مى‏دهد!» (3)

4ـ پوستهاى تن نیز گواهند: «و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذى انطق کل شى‏ء، به پوستهاى تن خود مى‏گویند چرا بر ضد ما گواهى دادید؟ آنها جواب مى‏دهند : پروردگارى که همه چیز را به نطق درآورده ما را نیز به نطق درآورد (تا حقایق را بازگو کنیم)» . (4)

5ـ زمین نیز گواه اعمالى است که بر آن انجام یافته: «یومئذ تحدث اخبارها*بأن ربک اوحى لها، در آن روز زمین اخبار خود را بازگو مى‏کند زیرا پروردگار او به او وحى کرده است» . (5)

6ـ فرشتگان نیز از گواهانند: «و جاءت کل نفس معها سائق و شهید، و همه کس وارد دادگاه قیامت مى‏شوند در حالى که با هر فردى مامورى و گواهى (از فرشتگان مى‏باشد) . (6)

چگونگى این گواهى

با توجه به قرار گرفتن زبان و دست و پا و اعضاى بدن و همچنین، زمینها، در زمره گواهان روشن مى‏شود که این گواهى از آن «گواهیهاى قرادادى بشر» که گاهى از منطقه حرف تجاوز نمى‏کند و هیچ گونه مطابقتى با واقع ندارد، نیست.

این یک گواهى «عملى» و «اثرى» است که دروغ را در آن راهى نیست.توضیح اینکه: گاهى مى‏گوئیم چشمهاى فلان کس گواهى مى‏دهد که دیشب نخوابیده است!

رنگ پریده و صداى لرزانش گواهى مى‏دهد که از چیزى ترسیده است! نظافت فوق العاده لباس و خانه‏اش گواهى مى‏دهد که در انتظار میهمانى به سر مى‏برد.

این «گواهى طبیعى و عملى» رساترین و صادقترین نوع گواهى مى‏باشد که کسى را یاراى انکار آن نیست.

بسیار مى‏شود که متهم شهادت تمام شهود را انکار مى‏کند، اما همین که نوار سخنان او را برایش مى‏گذارند و یا عکسهایش از لحظه جنایت را به او نشان مى‏دهند تمام راههاى انکار را به روى خود بسته مى‏بیند و اعتراف مى‏کند، دلیل آن این است که گواهى عکس و نوار یک گواهى طبیعى و اثرى است، که هیچ کس قادر به انکار آن نمى‏باشد.

نباید فراموش کنیم که روح و جسم ما یک بایگانى عجیب اسرارآمیز از تمام اعمال و رفتار و سخنان عمر ماست، یعنى همانطور که غذاهائى از آغاز عمر تاکنون خورده‏ایم در جسم ما بدون استثناء اثر گذارده، و آثار هر یک‏از آنها در خون ما، در سلولهاى بدن، در استخوان و رگ و پى ما وجود دارد، و حتى با تغییر سلولها و عوض شدن آنها باز این آثار به سلولهاى آینده انتقال مى‏یابند، بطورى که اگر یک دستگاه فوق العاده دقیق باشد و روى خون یا سلولهاى بدن ما را بررسى کند، ممکن است تمام غذاهایى را که از آغاز تاکنون خورده‏ایم حتى با قید تاریخ! بازگو کند.

همچنین هر یک از اعمال ما انعکاس و بازتابى در روح و جسم ما دارد: یک دروغ، یک خیانت، یک تجاوز به حق دیگران، یک ضربه سیلى به صورت بى‏گناه، یک شهادت و گواهى ظالمانه همه نقشى در روح و جسم ما مى‏گذارند و خطوطى ترسیم مى‏کنند که خواندن این خطوط در دادگاه قیامت که عالم ظهور و بروز است کاملا آسان مى‏باشد، اینها همه گواهان و شهودان دادگاهند .

و راستى اگر جامعه‏اى توجه و ایمان به چنین واقعیتى داشته باشد چقدر مراقب اعمال و رفتار خویش خواهد بود؟ و این ایمان مذهبى به رستاخیزى این چنین، چه اثر تربیتى عظیم و فوق العاده‏اى خواهد داشت!

ب ـ حساب و کتاب در آن دادگاه

از آنچه در بالا گفته شد به خوبى معلوم مى‏شود که مسأله پرونده و نامه اعمال و محاسبه در محکمه رستاخیز نیز شکل تازه‏اى به خود مى‏گیرد.

سر تا پاى مجرمان و نیکوکاران پرونده است، زمینى که روى آن زندگى داشته، در و دیوارهاى خانه‏اى که در آن مسکن کرده بود، هر کدام‏پرونده‏اى مى‏باشد و مسلما نامه عملى که به دست راست نیکوکاران و به دست چپ بدکاران داده مى‏شود و آیات قرآن مى‏گوید آنها قادر به انکار محتویات آن نیستند نوعى از این پرونده‏هاى اثرى است که شاید تصور آن هم امروز و براى ما مشکل باشد.

و از اینجا مشکل دیگرى براى ما حل مى‏شود که چگونه قرآن مى‏گوید: «و الله سریع الحساب، خداوند به سرعت حساب خلایق را مى‏رسد» . (7)

زیرا حساب همه در آنجا روشن است، این حساب مجموعه اثرات اعمال نیک و بدى است که در وجود هر کس متراکم شده، و همواره نتیجه آن معلوم و مشخص مى‏باشد.

گاهى براى نزدیک ساختن این حقیقت به ذهن، به یک مثال ساده و شاید از جهاتى دور از مقصود متوسل مى‏شویم و مى‏گوئیم اتومبیلهاى معمولى ممکن است در طول عمر خود راههاى زیادى در جاده‏هاى مختلف را پیموده باشند و بدون آنکه حتى راننده آن بخاطر داشته باشد تا چه رسد که بتواند به حساب آنها برسد ولى هر لحظه اراده کنیم با یک نگاه به یک کیلومتر شمار آن، مى‏توانیم مقدارى راهى را که پیموده دقیقا تعیین نمائیم که این نیز یک گواه اثرى است، چون پیوند سیم کیلومتر شمار با دستگاههاى حرکت ماشین دائما روى آن اثر گذارده و آن را به حرکت در مى‏آورد.

در محاسبه‏هاى معمولى اشتباه وجود دارد، حساب با انگشت با اعداد با چتکه و حتى با مغزهاى الکترونیکى، اما یک نوع حساب در این جهان داریم که در آن اشتباه نیست، مثلا کنده‏هاى درختان هر سال قشرى بر خود مى‏افزایند که روشنگر سن آنهاست، همچنین طبقات یخ، این حسابى است‏که در آن اشتباه وجود ندارد و همیشه «سر جمع» آن حاضر است، محاسبه قیامت نوع عالیتر این گونه حساب مى‏باشد.

پى‏نوشت‏ها:

1ـ سوره یونس (10) آیه .61

2ـ سوره نساء (4) آیه .41

3ـ سوره نور (24) آیه .24

4ـ سوره فصلت (41) آیه .21

5ـ سوره زلزلة (99) آیات 4 و .5

6ـ سوره ق (50) آیه .21

7ـ سوره بقره (2) آیه .202