(( ای بشر به چه چیزت می نازی؟ برای چه فخر می فروشی؟ تو همانی که از نطفه ای پست و کم ارزش بوجود آمدی و مردنت توام است با پوسیدگی و تافن.))
چرا ما باید آنقدر غرق در خودمان و دنیای اطرافمان باشیم که اصل خلقتمان را که همانا عبادت یگانه خالق است فراموش
کنیم.آیا نمی اندیشیم که آخرتی هم در راه است.تیک تاک ساعت صدای پای مرگ است و مرگ ,آواز صور اسرافیل.
بیایید لحظه ای تامل کنیم که من هم میمیرم,آیا روز حساب رو سفیدم یا سر افکنده.
توشه ایکه بر دوش میکشم سنگینی دروغ ها و غرورها و لذتهای زود گذر است,یا کوله باری از عشق و مردانگی و شرف.
قیامت یک روز و یک لحظه نیست,یک عمر است و یک عصر و زمان.با چنان ابهتی که حتی جبرائیل هم طاقت شنیدن نام قیامت را نداشت,چونانکه به هنگام نزول وحی,هر آن که به این واقعه می رسید از شدت عظمت و ترس از محشر کبری,از حال میرفت.